روش زندگی

محدودیت، یک ارزش است

177
محدودیت، یک ارزش است
محدودیت، یک ارزش است
راشد امان
راشد امان
06 - 08 - 2024

من فکر می کنم که در روزمره گی های خود، واژه ی «آزادی» را به اشتباه استفاده می کنیم و آن را به قصد مفهومی متفاوت تر از خودش به کار می بریم. 

در حالی که خیلی ها طرفدار آزادی هستند. به شکل واقعی و حقیقی شاید به معنی آن توجه خاصی نکرده اند. چون هرکسی هم که طرفدار آزادی است، خواهان محدودیت است. حدود یک ارزش است. بدون توجه به این که چقدر مردم داد از داشتن آزادی می زنند.

آزادی، در کل، شاید یک مفهوم مجهول باشد. وقتی می گوییم باید آزاد باشیم. شاید هدف ما این است که دیگران یا حکومت ها نباید به زنده گی ما دخالت کنند. و این به این معنا نیست که ما می خواهیم محدودیت نداشته باشیم. این به این معنا است که ما می خواهیم خودمان محدودیت های خود را ترسیم کنیم. در اینجا شاید بهتر باشد به جای آزادی، موضوع استقلال را مطرح کنیم.

من فکر می کنیم، در همچون مواقع، استقلال، بهتر از آزادی به مقصد نزدیک تر است. و خواسته را درست تر می رساند.

این در حالی است که، هیچ کسی نمی خواهد در آزادی مطلق باشد. حتی کسی در خفا، در تنهایی هم نمی تواند به این موضوع فکر کند. هیچ انسانی نمی تواند این را بپذیرد که در آزادی مطلق باشد. هرکس دوست دارد محدوده داشته باشد. این فطرت غیر  قابل انکار و غیر قابل تغییر انسان ها است.

این موضوع از آنجایی شروع می شود که، ما به کوچک ترین موضوعات در زنده گی نظر بیاندازیم.

وقتی می  خواهیم غذا بخوریم، غذا را در یک ظرف قرار می دهیم و بعد آن را نوشجان می کنیم. ظرف، محدودیت است. با وجودی که موضوع وسیله بودنش مطرح است. محدودیت نیز وسیله است برای منظم بودن زنده گی. این که بتوانیم زنده گی منظم داشته باشیم، باید محدود باشیم. در غیر صورت، نامنظم و در دردسر خواهیم بود. در غیر صورت نمی توانیم خود را جمع و جور کنیم. سرگردان و پریشان خواهیم بود. 

از زنده گی شخصی، تا اجتماعی و کاری، همه و همه درگیر محدودیت ها هستیم و آگاهانه و ناخودآگاه، به این موضوع تن می دهیم. 

وقتی می خواهیم در یک اداره/سازمان/شرکت کار کنیم، خود را محدود به آن اداره می کنیم. در صورتی که آزاد باشیم  و هر روز در یک اداره متفاوت برویم، کاری به آخر نمی رسد و نتیجه نمی گیریم. همان طور اگر هرگز نخواهیم به اداره یی برویم و آزاد باشیم، باز هم کاری به جایی نمی رسد. پس ما نمی توانیم آزاد باشیم. آزاد بودن، یعنی سرگردانی و در هاله یی از ابهام بودن. آزادی یعنی، ندانستن گذشته و حال و آینده. آزادی، یعنی در بیراهه و گمراهه بسر بردن. برعکس، محدودیت، یعنی ارزش و آبادی و نظم.

وقتی به می خواهیم یک ساختمان آباد کنیم، آن را در نقشه محدود می کنیم، و بعد قالب‌هایی سرهم می کنیم، تا از اساس تا انتها، آن را بسازیم. در صورتی که سمنت، و ریگ و سنگ را بدون قالب، یکجا بیندازیم و این کار را ادامه دهیم، هرگز به آن نقشه و آن ساختمان نمی رسیم و قابل سکونت نخواهد شد.برای این که بتوانیم یک ساختمان را به شکلی که می خواهیم و به شکلی که قابل سکونت باشد، بسازیم، باید ساخت آن را با قالب (حدود) آغاز کنیم و تا انتها باید در قالب باشد.

وقتی  هم می خواهیم در آن ساختمان زنده گی کنیم، باز هم خود را محدود به ساختمان می کنیم و آزاد نمی باشیم. نمی توانیم آزاد باشیم. آزادی یعنی این که هرگز اتاقی برای بودوباش انتخاب نکنیم و راهی برای رفتن نگیریم و نقشه یی برای زنده گی نداشته باشیم. 

ولی اگر بخواهیم اتاقی برای بودوباش و راهی برای رفتن و نقشه یی برای زنده گی داشته باشیم، آن گاه محدود می شویم و آزاد نیستیم. اگر کسی این همه را به ما انتخاب کند، باز هم محدود هستیم. ولی این محدودیت با مستعمره بودن همراه است. وقتی بخواهیم خود انتخاب کنیم و زیر تسلط انتخاب ها و اراده کسی نباشیم، این آزادی نیست، بلکه مستقل بودن است. محدودیتی است که در استقلال است. 

یادداشت: این نوشته در سال 2022 نوشته شده است، و نویسنده در صدد آن که با فرصت مناسب این نوشته را غنی تر کند.

مطالب مرتبط
اعلانات تجارتی
اعلانات تجارتی، جهت تقویت بنیه ی مالی مجله نمایش داده می شوند.